جدول جو
جدول جو

معنی سه تاره - جستجوی لغت در جدول جو

سه تاره
(سِ رَ / رِ)
رجوع به سه تا شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مه پاره
تصویر مه پاره
(دخترانه)
ماهپاره
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سه گانه
تصویر سه گانه
تشکیل شده از سه عضو، سه تایی، سه جام شراب که صبح بنوشند، ستا و ثلاثۀ غساله، برای مثال غلام همت آنم که چون نزاری مست / پس از دوگانۀ ایزد سه گانه ای گیرد (نزاری - مجمع الفرس - ۱۶۲۶)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سی پاره
تصویر سی پاره
سی جزء قران که هر جزء را جداگانه جلد کرده باشند
فرهنگ فارسی عمید
یکی از آلات موسیقی شبیه تار که کاسۀ آن کوچک تر از کاسۀ تار است و با ناخن سبابۀ نواخته می شود. این ساز در قدیم دارای سه سیم بوده، اما امروزه چهار سیم دارد، سه رود
فرهنگ فارسی عمید
هر چیز سه شاخه که هر سه شاخۀ آن مانند سه پا بر روی زمین قرار بگیرد و چیزی بالای آن بگذارند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چه کاره
تصویر چه کاره
اهل چه کار؟، دارای چه شغل و عمل؟ مثلاً فلانی چه کاره است؟
فرهنگ فارسی عمید
(مَهْ رَ / رِ)
ماه پاره، کنایه از زن زیبا. زیباروی:
از این مه پاره ای عابدفریبی
ملایک سیرتی طاوس زیبی.
سعدی.
مه پاره به بام اگر برآید
که فرق کند که ماه یا اوست.
سعدی (ترجیعات).
آن پریزاده که مه پاره و دلبند من است
کس ندانم که به جان در طلبش پویان نیست.
سعدی (طیبات)
لغت نامه دهخدا
(دِهْ رَ / رِ)
کاری که همه مردم ده با هم انجام دهند چون حفر جوی و ساختن بنایی. (یادداشت مؤلف) ، وجهی که همه می پردازند. (در لهجۀ بختیاری) (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(سِ دَ / دِ)
ابعاد ثلاثه است که طول و عرض و عمق باشد. (برهان) (آنندراج) (جهانگیری) ، (اصطلاح سالکان) اشاره به حقیقت، طریقت و شریعت. (برهان) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(سِ نَ /نِ)
کنایه از سه جام و پیالۀ شراب خوری. (برهان). سه پیالۀ شراب که ثلاثۀ غساله گویند. (فرهنگ رشیدی) ، نغمۀ سوم و شعبه حجاز. (غیاث اللغات) ، سه تن. سه تا: و پس ایشان سه پادشاه از حبشه کردند و بعد از این سه گانه هفت تن از پارسایان پادشاهی کردند. (مجمل التواریخ و القصص)
لغت نامه دهخدا
(سِ یَ/ یِ)
افزاری که دارای سه پایه است و درطباخی استعمال میکنند. (ناظم الاطباء) ، چیزی از چوب و جز آن که دارای سه پایه باشد که چیزی بر آن نهند. (یادداشت بخط مؤلف) ، آلت سیاست که گناهکاران را بدان بسته تازیانه میزدند: مثال داد تا بر آن راه که آن مخاذیل آمده بودند سه پایه ها بزدند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 40).
تانزد شاه شب سه پایۀ خویش
بود ترسان دلش ز سایۀ خویش.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(رَ / رِ)
پاره ای و جزوی از سی اجزای قرآن مجید. (آنندراج). اجزای قران کریم که در مجلد متساوی جلد شده و در مجالس ترحیم نهند و هر یک از حضار هر یک جزوی از آن را خوانند. (یادداشت بخط مؤلف) :
می نگردی مگر به بیغاره
گرد صندوقهای سی پاره.
سنائی.
از برای قدسیان سی پارۀ افلاک را
این ده آیتهای زر یارب چه موزون کرده اند.
مجیرالدین بیلقانی.
و بر هر جزوی سی پاره صد دینار مغربی خرج می شد. (راحه الصدور راوندی).
- سی پاره را قرآن کردن، کنایه از سی پاره را جمع کردن و فراهم آوردن. (آنندراج) :
جمع اگر از بستن لب شد دل من دور نیست
خامشی سی پاره را بسیار قرآن کرده است.
صائب (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(یَهْ سِ رَ /رِ)
بدبخت. بداقبال. بدطالع:
زآن شیفتۀ سیه ستاره
من شیفته تر هزار باره.
نظامی
لغت نامه دهخدا
تصویری از سی پاره
تصویر سی پاره
پاره و جزئی از سی جز قرآن مجید
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به سه تا سه عددی یا اجسام سه تایی. اجسامی که از سه عنصر ساخته شده باشند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چه کاره
تصویر چه کاره
(چه استفهام کار ا ه) اهل چه کار عامل کدام عمل شاغل کدام شغل ک: (پدر و مادر دختر چکاره اند ک)، نابکار، باطل بیفایده، کسی که بدون سبب در امری مداخله کند: (فلان کس چکاره است ک)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سه گانه
تصویر سه گانه
ثلاثه غساله ستا سه دفعه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سه شاخه
تصویر سه شاخه
دارای سه شعبه: شمعدان سه شاخه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سه مهره
تصویر سه مهره
سه طاس که در قدما در بعضی اقسام بازی نرد به کار میبردند
فرهنگ لغت هوشیار
سه راه سه دورا: آمیغ (حقیقت) کیش (شریعت) و زهروی (طریقت) زبانزد سوفیانه ابعاد ثلاثه، حقیقت طریقت و شریعت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مه پاره
تصویر مه پاره
ماه پاره، زیباروی، خوشگل
فرهنگ لغت هوشیار
آن چه دارای سه عدد پایه باشد میز سه پایه، آلتی فلزی مرکب از سه پایه متصل به دایره ای فوقانی که دیگ را بر آن گذارند و در زیر آن هیزم یا زغال افروزند دیگدان، آلتی فلزی دارای سه عدد پایه که دوربین عکاسی را بر روی آن نصب کنند، آلتی دارای دو پایه چوبی ثابت و یک پایه چوبی متحرک که تابلو نقاشی را روی آن گذاشته کار کنند. یا سه پایه تا شو. سه پایه ای است که برای مسافرت و استفاده از مناظر طبیعی و آسانی حمل و نقل از سه پایه تا شونده تشکیل شده
فرهنگ لغت هوشیار
سازی است از نوع طنبور که کاسه آن کوچکتر از تار است و به وسیله ناخن سبابه نواخته میشود. سه تار در قدیم دارای سه سیم بوده ولی اکنون چهار سیم دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سی ستاره
تصویر سی ستاره
سی دندان. یا سی ستاره پاک. سی دندان
فرهنگ لغت هوشیار
((~. غِ))
مجازاً ویژگی صورتی که ریش آن از ته تراشیده شده و کاملاً صاف و بی مو باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سه پایه
تصویر سه پایه
((~. یِ یا یَ))
آن چه که دارای سه عدد پایه باشد، میز سه پایه، آلتی فلزی مرکب از سه عدد پایه متصل به دایره ای فوقانی که دیگ را بر آن گذارند و در زیر آن هیزم یا زغال افروزند، دیگدان، آلتی فلزی دارای سه عدد پایه که دوربین عکاسی را بر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سی پاره
تصویر سی پاره
((رِ))
سی جزء قرآن مجید که هر جزو را علیحده جلد کرده باشند، قرآن مجید
فرهنگ فارسی معین
سازی است زهی مانند تار که کاسه اش کوچک تر است و با ناخن نواخته می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سه گانه
تصویر سه گانه
ثلاثه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ساختاره
تصویر ساختاره
فرمول
فرهنگ واژه فارسی سره
بسیارزیبا، دل ربا، ماه رخ، زیباروی، مهسا
فرهنگ واژه مترادف متضاد
ته پاره
فرهنگ گویش مازندرانی
نام خورشتی از کره، تخم مر، نبات آرد شده و زعفران آب کرده
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع پشتکوه ساری
فرهنگ گویش مازندرانی